دلتنگی حس عجیبیه!
دلتنگی حس عجیبیه! گاهی وقتا دلتنگ صحبت کردن با کسی میشی که کیلومتر ها باهات فاصله داره و کشور دیگه ای زندگی میکنه ولی صحبت کردن باهاش بهت حس خوبی میده. گاهی وقتا دلت تنگ صحبت با کسی میشه که چند سالی هست ندیدیش ولی با تصور روزهای بودنتون کنار هم لبخند گرم و تلخی میزنی. گاهی وقتا دلت بهونه کسی رو میگیره که خنجر بدی ازش خوردی ولی خیلی دوسش داشتی. تمام احساسات صادقانه ات رو براش خرج کردی و الان سرشار از تهی شدی. گاهی وقتا دلت برای بهترین رفیقت که دیگه توی این دنیا نیست تنگ میشه. برای کل کل ها و لحظاتی که کنار هم داشتید و به این فکر میکنی که چقد کم بودن و کاش میتونستی بیشتر کنارش میبودی و لحظه از بودن کنارش دریغ نمیکردی! گاهی وقتا دلت برای روزایی تنگ میشه که اینقد آدم هارو نمیشناختی و دستشون برات رو نبود. روزایی که هنوز برات آدم خوبی بودن و اعتماد توی قلبت جاری بود. روزایی که زندگی اسون تر بود و هنوز بزرگ نشده بودی. فکر میکنم بزرگ شدن خیلی چیزارو از ما گرفت و به جاش دلتنگی رو قرار داد.
اما یه چیز که جالبه اینه که آدم دلتنگ چیزی که هیچ وقت نداشته نمیشه! دلتنگی برای نداشته هات تو قلبت جایی نداره حتی با وجود اینکه با نبودنش تو زندگیت ضربه بزرگی به خودت و زندگی کاری و زندگی شخصیت وارد میکنه.