تقصیر توعه!
خیلی وقتا تو زندگیم حس بازنده بودن داشتم. البته اون موقع ها خیلی بیشتر اینجوری بودم. حس میکردم هر اتفاقی میفته تقصیر منه. البته که این فکر هم از من نبود. هر مشکلی پیش میومد میگفتن شما کردید تا الان سالم بود یه کاری کردید که خراب شده. از اون اتفاق تقریبا ۴ سال میگذره. هنوز که هنوزه دارم به خودم ثابت میکنم تقصیر تو نیست اگر... . کوچک ترین مشکلی که پیش بیاد اولین تیر به سمت خودمه. شاید من کم کاری کردم. فکر میکردم با گذشت زمین از دست این فکر مزاحم راحت شم ولی اینجور نبود. شاید بگم ابعادش فرق کرد. شاید ۱۰۰ درصد تقصیر خودم نندازم ولی باز تقصیر منه.
تروما چیزی نیست که زمان بتونه حلش کنه شاید فقط کمی کمرنگش کنه. هر اتفاقی تو زندگیم افتاد مقصرش خودم بودم. این حرف درسته ولی اینکه خودمو با هر تنش و چالش سرزنش میکنم اصلا خوب نیست. بعضی وقتا اینقدر این حس شدیده که شاید کل روز تو خودمم. دستم به کار نمیره. با خودم فکر میکنم چرا کاری نکردم که این اتفاق نیفته.
با این افکار شروع میشه ولی پایانش میرسه به اینکه من کافی نیستم. من کمم. فکر میکنم اگر ادم کافی ای بودم میتونستم کمتر اشتباه کنم. ادم خوب تری باشم. ادمی که بتونه شرایط رو تحت کنترل بگیره. ادمی که نترسه ولی من اینجوری نیستم. من میترسم. من اشتباه میکنم تا بتونم یاد بگیرم. اولش سخته برام باهاش کنار بیام که باید این اشتباهات باشه تا به یه سری موارد پی ببرم ولی رسیدن به مرحله دو زمان بره برام. شاید چند روز تو خودمم و دارم با خودم حساب کتاب میکنم. از همه لحاظ. از اینکه کجا کم گذاشتم تا اینکه کجاها باید حواسم بیشتر باشه.
نمیدونم روزی میرسه که نترسم یا نه ولی ترسیدن و استرس داشتن برای کار رو دوست دارم. در کنار همه اعصاب خوردیش باعث رشد و پیشرفته ولی این فکرای مزاحم همیشه هستند. همیشه با خودم تو جنگم که خودمو قانع کنم شاید کافی نباشم ولی دارم براش تلاش میکنم. تنها زمانی که کمی افکارم اروم بود زمانی بود که تنها نبودم. مجبورم نبودم برا همه چیز برنامه ریزی کنم. شاید به معنای واقعی عشق ذهنم یکم اروم بود. نمیدونستم اینم میشه یکی دیگه از مواردی که تقصیر توعه.
چیزی که میخوام دقیقا متضاد چیزایی بود که داشتم. برا همین بود که از ۱۳ سالگی دنبال عوض کردن همه چی بودم. با اینکه تو گل گیر افتاده بودم دست و پا میزدم در بیارم. اون موقع بود که دنبال طراحی سایت رفتم. یه انتخاب دلی که میتونست ارومم کنه. شاید یه رفیق که بشه همدم افکارم. شاید سیستمش با سیستم ذهنم مشابه بود که جذبش شدم. به دلایلی اون موقع نتونستم به طور پیشرفته شروع کنم.
البته که نبودن راهنمایی که مسیر رو برام روشن کنه خیلی واضح بود ولی فارغ از اون از اینکه دیر شروع کردم پشیمونم. از اینکه این خط رو خیلی وقت پیش گرفته بودم و ادامه ندادم که الان برام ۱۱ سال سابقه کار شده باشه پشیمونم. الان تقریبا یک سال و نیمه که مشغول به فعالیت جدی در این زمینه هستم. خداروشکر با بیزینس هایی فعالیت داشتم که تونستم باعث رشد و فروش بیشترشون باشم. برای من کمه. برای منی که میتونستم خیلی قبل تر اقدام کنم کمه.
۱۸ دی ۴۰۲ روزی بود که وارد این حوزه و دنیای گرافیک و اینترنت شدم. اولین سال رو که سالگرد نگرفتم چون حقیقتا حال دلم زیاد خوب نبود. اون روزها برای من خاطره خوبی یاداور نمیشد و از طرف دیگه اون موقع درگیر چهلم پدربزرگم بودیم و سالگرد کاری برام معنایی نداشت. امسال ولی میخوام بیشتر به خودم اهمیت بدم پس سالگرد قشنگی خواهم گرفت.
