نمیدونم دارم چیکار میکنم!

همه افرادی که در حرفه خودشون موفق شدند، استعداد ذاتی داشتند؟ افراد موفق با استفاده از الماسی که درونشون قرار داده شده بود، به یه جایی رسیدند؟ یعنی اگر کسی استعداد نداشته باشه موفق نمیشه؟‌اصلا موفق شدن یعنی چی؟ پول؟ ماشین؟ ثروت؟ پروژه زیاد؟

نمیدونم دارم چیکار میکنم؟ میخوام چیکار کنم اصلا. نمیدونم میخوام به چی برسم. اخرش که همه چیز رو رها میکنم میرم چرا دارم خودمو فدا میکنم؟ نمیدونم باید چیکار کنم؟ حس میکنم زمان داره رو به اتمام میرسه. انرژیم داره کمتر میشه و ساعت شنیم به دونه های اخرش میرسه. یه سری چیز تو سرم هست مثل ازادی، راحتی، استقلال. محدودیت هایی هست که مانعم میشن.

فکر اینکه این موارد شاید دست نیافتنی باشن اذیتم میکنه. دقیق که فکر میکنم پول نمیخوام. خونه نمیخوام. ماشین نمیخوام. فقط میخوام اروم باشم. راحت بخوابم و راحت باشم. این موارد راحت بدست نمیاد. شاید اینکه اصلا فشاری روم نباشه اصلا نتونتم عملیش کنم. نمیدونم شاید خیلی خستم. از نتیجه نگرفتن. از اینکه دویدم و به چیزی نرسیدم. از اینکه کارم اونجور که میخوام پیش نمیره.

از اینکه اینقد کار کردن سخت شده. همیشه سخت بوده ولی امروزه هزار برابر باید تلاش بکنم. خیلی جاها بدنم کم میاره. خیلی جاها صبرم لبریز میشه. شرایط اونجور که میخوام نیست. مسیر رشد بلند و رشد من مثل قدم های مورچه. اروم اروم. نمیخوام یه شبه جامپ بزنم ولی اینقدر اروم اذیتم میکنه. میترسم اگه همینجور ادامه بدم فقط عمرم رو از دست بدم.

البته از اینکه ساکن نیستم خوشحالم. کنار همه افکار مزاحمم از اینکه هر روز حتی یه قدم مورچه جلو میرم خوشحالم. با این رویه تا سال های دیگه شیاد دستاورد خاصی نداشتم ولی خوشحالم کاری که دوست داشتم رو کردم. قبلا خودمو منع میکردم از انجام کاری که دوست دارم ولی الان خیلی خوشحالم. حتی اگه چیزی بدست نیارم، چیزی هم از دست ندادم.